سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کربلای پنج اوسط

کربلای پنج اوسط :

سلام علیکم

... ، ألْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، ألرَّحْمَنِ ... ، (الف) ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

سه دهه (ب) پیش که مثل امروز نبود ، که خوی فرودگاه داشته باشه ، نزدیکترین فرودگاه از قم که نه ! از تهران فرودگاه تبریز بود ، یعنی از قم می رفتی تهران و برا تبریز بلیط هواپیما می گرفتی برا تبریز ، از تبریزم سریعیش اینکه با سواری میومدی خوی .

حالا تازه اگه ممکن بود ! و برا همه امکان داشت !؟ منجمله ما که اونوقت شش نفر بودیم ! حتی برا ما دوتا هم ! اصلا برا شش دنگ خواهر شهیدم !

یعنی برفرض اینم که رفتن از قم به خوی ، با هواپیما عمومیت داشت ، که هنوزم خصوصیه ! باز تا بیام ببینم چجوری !؟ یعنی هنوزم برام مطرحه که کجا برم !؟ حالا چقد شم بمونه !

خب تا حالا که این اتفاق برام نیفتاده ! که راکارشو بلد باشم !

بعلاوه از کجا که سریعتر از اون بوده باشه !؟ که شد !؟ حالا بمونه که اونی که شد شدنی بود که شد !

تازه ! وقتی خبر شهادت برادر خواهر بهم رسیدم بقولی طی طریقم می شد ، یا بقولی :"جلدی" تو خویم بودیم ! تشیع شده بود ! آخه بجای دیگه برده شده بود و بعد روشن شد که متعلق به شهرستان خوی هست و وقتی به خوی منتقل شد بنا بود که دو شهید دیگه رو هم تشیع کنند ! و اینم با اونا تشیع شده بود و :

خواهر پیکر برادرو ندید !

هرچند اگه می دید چی !؟ آیا :

امان از دل خواهر !؟

حتی پیکری با سر !؟ ولو اینکه فقط یه طرفش جای تیری بود که بهش خورده یا نخورده بود !؟ چه رسه به سری از تن جدا و :

امان از دل :"خانم زینب" (ث)

--------------------------------

الف : ... الرَّحِیمِ ، ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

ب : این اسفند (پ) که بیاد میشه سی و یک (ت) سال .

پ : اسفند هزار و سیصد و نود و شش هجری شمسی .

ت : برقم 31 .

ث : اومده در آخرین نوشته برادر از جبهه به خواهر :

... مثل خانم زینب باش ... . 

--------------------------------------------- 

کلمه ترکیب تازه : 

یه نفر شش دانگ